اسکندر که اورا فاتح 36 کشور می دانند، هنگامی که در بستر مرگ افتاد، به فرمانده ی سپاه خود گفت : وقتی از دنیا رفتم ، جنازه ام را به اسکندریه ببرید و به مادرم بگویید مجلس عزای مرا به این ترتیب برگزار کند: اعلام کند که همه ی مردم برای خوردن غذا به منزل او بیایند، به جز کسانی که عزیز یا دوستی را از دست داده اند، تا مجلس عزای من با خوشحالی شرکت کنندگان برگزار گردد و شرکت کنندگان خاطره ی رنج آوری نداشته باشند.
اسکندر از دنیا رفت، فرمانده ی سپاهش، جنازه اش را به اسکندریه برد و وصیت او را به مادرش گفت. مادر دستور داد سفره ی طعامی گستردند و اعلام نمود همه ی مردم یونان به جز کسانی که دوست یا عزیزی را از دست داده اند ، شرکت کنند.
روز مهمانی فرا رسید؛ خدمتکاران همه آماده و منتظر بودند اما هیچ کس نیامد . مادر اسکندر از علت نیامدن مردم پرسید، به او کفتند: تو خود اعلام کردی همه ی مردم یونان به جز کسانی که دوست یا عزیزی را از دست داده اند در این مهمانی شرکت کنند. اما کسی نیست که دارای این شرط باشد.
مادر مطلب را دریافت و گفت: فرزندم به بهترین نحو به من تسلیت گفت و خاطرم را آرام ساخت.